امروز دوستی ازم پرسید: «برای چه کتاب یا مجموعهای خیلی انتظار کشیدی؟» و باعث شد برم توی خاطراتم، گشت بزنم، از یادآوریشون لبخند بزنم، حسرت بخورم و به فکر فرو برم.… [ادامه مطلب]
توی فوتبالهای رایانهای، مثل PES و FIFA، تقریباً همهی اونهایی که باهاشون بازی میکنم، تیمهای قوی رو برمیدارن. رئال، منچسترها، پاریسنژرمن، بایرن، لیورپول و… . من اما غیر از اوقاتی که تیم موردعلاقهام رو برمیدارم (آرسنال)، معمولاً سراغ تیمهای ضعیفتر میرم. گاهی تیمهای خیلیخیلی ضعیفتر. (برای اینکه درکی از موضوع بهتون بدم، باید بگم یکی… [ادامه مطلب]
استرگوبور گفت: «گرالت، وقتی به حرفهای التیبالد گوش میکردیم، خیلیهامون شک داشتیم؛ اما تصمیم گرفتیم که بین بد و بدتر انتخاب کنیم. حالا ازت میخوام که تو هم انتخاب کنی.»
ویچر در حالی که بلند میشد با جدیت گفت: «بدی بدیه، استرگوبور. کمتر، بیشتر، متوسط، همهاش یکیه. تناسبها تغییر میکنن، مرزها از بین میرن. من… [ادامه مطلب]
اوایل ورود کرونا به ایران که این مطلب رو نوشتم، میدونستم حالا حالاها قرار نیست کرونا دست از سرمون برداره، اما توی دلم آرزو میکردم این وسط معجزهای بشه، این همهگیری تموم بشه و بتونیم زودتر به زندگی عادی برگردیم. حدود چهارده ماه از اون زمان گذشته و بار دیگه بهم ثابت شده که دنیا… [ادامه مطلب]
سوندوکو (Tsundoku) لغتی ژاپنیه و به افرادی گفته میشه که کتاب میخرن، اما اونا رو نمیخونن. گرچه من کاملاً توی این دسته قرار نمیگیرم، اما سرعت مطالعهام کمتر از سرعتم توی خرید کتاب و البته سنگین شدن فهرست کتابهاییه که دوست دارم بخونم. بهخصوص توی یکی دو سال اخیر که بهعلت درگیری بیشترم با کتابهای… [ادامه مطلب]
اواخر اسفند 1389 بود. زمانی که هنوز مجلهها جان داشتند و برگهای برندهشان را برای ویژهنامههای نوروزیشان نگه میداشتند. چقدر هم میچسبید خواندنشان. من بوی بهار را با ویژهنامههای نوروزی مجلهها حس میکردم. بگذریم. اواخر اسفند 1389 بود. «دانستنیها» بعد از سالها دوباره انتشارش شروع شده بود و تقریباً یک سالی میشد بهطور مرتب هر… [ادامه مطلب]