دیروز دمنتور رسما فعالیتهاش رو متوقف کرد. البته این اولین باری نیست که این اتفاق میافته، اما احتمال خیلی زیاد آخرین بار باشه. چند سال پیش که این اتفاق افتاده بود، حس و حال مشابه و در عین حال متفاوتی داشتم. «ناراحتی» حس مشترک اون روز و امروز منه. با این حال جنس این ناراحتی فرق میکنه. اون روز ناراحت بودم که دمنتور، سایت طرفداریای که موقع هری پاتر خونیهام و حتی بعدترش مرتب بهش سر میزدم و از همهی خبرها و پستهاش لذت میبردم، بالاخره به آخر کارش رسیده. تعداد افرادی که با من همحس بودند هم کم نبود.
اما امروز جنس ناراحتیم فرق میکنه. اگه اون روز به عنوان «کاربر» ناراحت بودم، امروز به عنوان «همکار» دمنتور ناراحتم. البته این اتفاقی بود که دیر یا زود میافتاد. دمنتور چهارده سال توی حوزهای کار کرد که الان دیگه تقریبا جای کار نداره و امثال من و امید و حسین ترجیحمون اینه محتوایی رو تولید کنیم که ارزش داشته باشه. هم ارزش وقتی که ما برای تولیدش میذاریم و هم ارزش وقتی که مخاطب برای خوندنش میذاره. از طرفی واقعا مشغلههای زندگی روزمره اونقدر زیاد شده که دیگه وقتی برای دمنتور نمیمونه. یا بهتر بگم، وقتی برای تولید «محتوای با کیفیت» نمیمونه.
توی این چند وقت بارها با امید سر توقف فعالیتهای دمنتور بحث کردیم و هر بار به نتایج مختلفی رسیدیم، ولی این تصمیم ناگهانی فصلالخطاب بود. قرار نیست هری پاتر و رولینگ رو فراموش کنیم، قرار نیست دیگه اخبار دنیای جادوگری رو دنبال نکنیم، قرار نیست دیگه با پسرک عینکی خاطرهبازی نکنیم، اما هر چیزی عمری داره، حتی «دیوانهساز». دمنتور توی قلب ما زنده است و قرار نیست خاطرهی این چهارده سال رو بکُشیم. به همین دلیله که سایت بالا میمونه، هرچند هیچ محتوای جدیدی روش بارگذاری نمیشه.
من به دمنتور از جهت دیگهای هم مدیونم، اون هم به خاطر اینکه سبب آشنایی بیشتر و نزدیکتر من با امید شد. دوستیای که به واسطهی مجموعهی «ارائهای از پاترمور» شروع شد، اما الان به جرأت میتونم بگم بعد دمنتور هم ادامه پیدا میکنه. دمنتور برای من بیشتر از یک سایت بود، هست و خواهد بود.
شاید بهتر باشه با یه جمله از خود مجموعهی هری پاتر با دمنتور خداحافظی کنم، اما ترجیحم اینه که به سبک دارن شان بگم: «حتی در مرگ کاش پیروز باشی.»