چند روزی است که دومین نمایشگاه مجازی کتاب آغاز شده و تا چند روز هم ادامه دارد. شاید مانند پارسال نیز چند روزی تمدید شود (چقدر چند روز!). از چند روز پیش از شروع نمایشگاه (تقریباً همزمان با مهلت ثبتنام ناشرها)، به روال سالهای قبل، تعدادی از ناشرها و افراد با بیان این استدلال که «نمایشگاه کتاب با ویژگیهای فعلیاش به کتابفروشیها ضربه میزند» و «برای حمایت از کتابفروشیهای خُرد» عنوان کردند که در نمایشگاه شرکت نمیکنند یا از آن خرید نمیکنند. شما چقدر با این ایده موافق هستید؟ من نظری دارم که شاید بیرحمانه به نظر برسد.
ابتدا بگذارید صحت استدلال این دسته از افراد را بررسی کنیم. نمایشگاه کتاب، چه در شکل حضوریاش و چه در شکل مجازیِ این دو سال، سهم بزرگی از خرید و فروش سالیانهی کتاب را در کشور ما در اختیار دارد. بهخصوص حالا که مجازی شده، نیازی به سفر و حضور فیزیکی خریداران در تهران نیست و شما میتوانید از هر جای کشور از این نمایشگاه خرید کنید. با رواج پیدا کردن فروشگاههای اینترنتی کتاب و رونق گرفتن سایت بعضی از ناشرها، دسترسی به کتاب برخلاف سالهای نه چندان دور، خیلی سخت نیست. راحت میتوانید در خانهتان بنشینید، کتاب را سفارش دهید و در منزل تحویل بگیرید. اما این نمایشگاه مجازی فرصتی است تا خریداران بتوانند از بعضی از ناشرهای گمنامتر یا ناشرهایی که وضعیت پخش مناسبی ندارند هم مستقیم خرید کنند.
در هر صورت همچنان بخش قابلتوجهی از خریدهای مردم، از نمایشگاه صورت میگیرد. طبیعتاً هر خوانندهای بودجهی محدودی برای خرید کتاب دارد و حتی اگر بودجهی خریدش در نمایشگاه ته نکشد، بخشی از آن مصرف میشود. در نتیجه به همان نسبتی که بودجهاش را در نمایشگاه مصرف کند، میزان خریدش از کتابفروشیها نیز کم میشود. پس این استدلال که نمایشگاه کتاب میتواند به چرخهی اقتصادی کتابفروشیها ضربه بزند، استدلال بیراه و پرتی نیست. در یک کشور با وضعیت اقتصادی ایدهآل، نتیجهای که از این استدلال گرفته شده (تحریم نمایشگاه کتاب) نیز چندان غیرمنطقی نیست.
اما ما در کشوری زندگی میکنیم که وضعیت اقتصادیاش با ایدهآل فرسنگها فاصله دارد.
نمیدانم چقدر با وضعیت پخش کتاب در ایران آشنا هستید. ناشرها برای توزیع کتابهایشان در کتابفروشیها، با شرکتهای پخش قرارداد میبندند. به این صورت که کتاب را با تخفیفی نسبت به قیمت پشت جلد (اگر اشتباه نکنم درصد متداولش حدود 40 درصد است) به صورت امانی در اختیار شرکتهای پخش قرار میدهند. شرکتهای پخش نیز در عوض چکی مدتدار میکشند (معمولاً از چکهای 9 ماهه شروع میشود) و کتابها را نیز با قیمتی کمی بالاتر، به کتابفروشها میفروشند. یعنی در بهترین حالت، اگر ناشری امروز کتابی را چاپ کند و تمام تیراژ آن چاپ فروش برود، 9 ماه دیگر به پولش میرسد.
به این توجه کنید بخشی از پولی که ناشر بعد از 9 ماه میگیرد، پیشتر در مراحل آمادهسازی و چاپ کتاب خرج شده. از آن طرف با توجه به وضعیت اقتصادی پایدار کشور ما، ارزش آن پول در این مدت کم شده و همزمان، هزینههای آمادهسازی و چاپ (از جمله قیمت کاغذ و خدمات چاپ و…) افزایش یافته. جوری که خیلی از اوقات اگر ناشر بهجای چاپ کتاب، همان کاغذ مصرفی را بخرد و انبار کند و چیزی روی آن چاپ نکند، بعد از این مدت ضرر که نمیکند هیچ، سود خوبی هم نصیبش میشود.
نتیجهی این اوضاع آشفته چیست؟ برخی از ناشرها تصمیم میگیرند حاشیهی سودشان را بالا ببرند تا به این ترتیب ضرر ناشی از خواب پول و تورم و… را کاهش دهند. البته این روش شاید در کوتاهمدت جواب بدهد، اما در بلندمدت قطعاً شکستخورده است. چون با این کار قیمت نهایی کتابها افزایش وحشتناکی پیدا میکند و با توجه به کاهش قدرت خرید مردم، تیراژ کتابها و میزان فروش کم و کمتر میشود. ادامهی این چرخه یعنی کوچک شدن اقتصاد نشر و به طبع آن، آب رفتن گردش مالی همان کتابفروشیهایی که برای حمایت از آنها میخواستیم نمایشگاه کتاب را تحریم کنیم. در نهایت نیز دودش به چشم مصرفکنندهی نهایی میرود.
برخی ناشرها تصمیم میگیرند برای جلوگیری از افزایش قیمت نهایی کالا، از هزینههای دیگر بزنند. دستمزد نویسنده یا مترجم را با تاخیر پرداخت کنند یا همگام با تورم بالا نبرند، کیفیت چاپ را پایین بیاورند یا حتی از مراحلی مثل ویراستاری اصولی صرف نظر کنند. نتیجه؟ پایین آمدن کیفیت محصولات نهایی که باعث بیاعتمادی و دلزدگی مخاطب میشود. یعنی دودش هم به چشم مخاطب میرود و هم در نتیجهی آن، باز چرخهی اقتصادی نشر و کتابفروشیها ضربه میبیند.
راه دیگر هم این است که ناشر مثل سرو مقابل طوفان حوادث بایستد و تمام سعیاش را بکند که سر خم نکند. همچنان مثل قبل به کارش ادامه دهد. با همان حاشیهی سود و با همان کیفیت سابق. طبیعتاً این کار باعث نمیشود قیمت کتابهایش بالا نرود، اما شاید جلوی افزایش وحشتناک قیمتهایش را بگیرد.
این راه هم چندان دوامی ندارد. چون ناشر برای چاپ کتابهای جدید و تجدید چاپ کتابهای قبلیاش نیاز به نقدینگی دارد و از آنجا که سرمایهاش بلافاصله برنمیگردد و همزمان ارزش پول کم میشود و تورم نیز وجود دارد، تعداد کتابهای جدیدی که میتواند چاپ کند کم و کمتر میشود. در نتیجه کتابفروشیها هم محصولات جدید کمتری خواهند داشت و طبیعی است که وقتی محصول جدیدی نداشته باشی، بعد از مدتی فروشت پایین میآید. مخاطبها نیز خوراک فکری کمتری خواهند داشت (بهنظرتان این حالت بهنفع کیست؟). از طرفی تجدید چاپ کتابهایی که مخاطب دارند و چاپشان تمام شده نیز ممکن است بیش از آنچه باید طول بکشد و در همین مدت هزینههای چاپ بالا برود. در نتیجه این تاخیر باعث میشود قیمت کتابهای تجدید چاپی بیش از پیش بالا برود.
در این سناریو نیز همه بازنده هستند: ناشر، چون مدام فعالیتهایش محدودتر میشود تا جایی که شاید قید این کار را بزند. مخاطب، چون باید کتابهای تجدید چاپی را به دلایلی که گفته شد با قیمت بالاتری تهیه کند و از آن طرف تعداد کتابهای تازهای که میتواند از بینشان انتخاب کند کمتر میشود. کتابفروش، چون بهعلت کمکار شدن ناشرها، ورودیهایش کاهش پیدا میکند و بهعلت بالا رفتن قیمت کتابها، احتمالاً سختتر میتواند جنسهایش را بفروشد (با این توجه که کتاب اولویت اول خیلی از خانوادهها نیست و در دورههای فشار اقتصادی راحتتر از سبد خرید حذف میشود.)
شاید با خودتان بگویید که باشد، حالا این مرثیهسراییها برای چه بود؟ چه ربطی به نمایشگاه کتاب داشت؟
نمایشگاه کتاب فرصتی است که مردم بتوانند مستقیم و بدون واسطه از ناشر خرید کنند. هزینهی فروش کتابها بدون تاخیر متداول در سیستم پخش کتاب، به ناشر میرسد و شاید بتواند برای مدتی خیلی کوتاه، جانی به آن نشر بدهد. همان نقدینگی جمع شده از فروش مستقیم شاید بتواند به سریعتر چاپ شدن کتابهایی که در صف چاپ یا تجدید چاپاند کمک کند و سرنوشت محتومِ بازار نشر ایران را برای مدتی به تاخیر بیندازند.
در ضمن این نکته را هم فراموش نکنیم که بخشی از فروش نمایشگاه کتاب، از طریق بنهای خرید کتاب است و ارزش ریالی این بنها، سرمایهای است که از خارج بازار نشر به آن تزریق میشود که در صورت نبود نمایشگاه، خبری هم از آن نیست.
پس کتابفروشیها چه؟ کتابفروشیها بیشک ضربه میبینند. بهمرور احتمالاً تعداد کتابفروشیها کم و کمتر بشود، اما این را نمیتوان گردن «نمایشگاه کتاب» انداخت. چون حتی اگر نمایشگاه را تحریم کنیم، با وضعیتی که پیشتر توضیح دادم، این تعطیلی دیر یا زود سراغشان خواهد آمد. فقط علتش فرق میکند و البته دامنهی عواقب سناریوهای مذکور، فراتر از کتابفروشیهاست. همین حالا هم خیلی از کتابفروشیها بخشی از مخارجشان را از راه فروش وسایل متفرقه، مثل لوازم تحریر، بورد گیم و چیزهای این مدلی در میآورند. خانه از پایبست ویران است و باید فریادها را جای دیگری زد.
به همین دلیل است که در وضعیت فعلی، من موافق تحریم نمایشگاه کتاب و کارهای اینچنینی نیستم. این مدت کوتاه نمایشگاه، شبیه راه تنفسی برای ناشرهاست. نفس کشیدنی که در نهایت احتمالاً سودش را مخاطب نهایی هم میبرد.
پ.ن: دوست دارم نظر شما را هم، چه موافق و چه مخالف، بدانم.
به نظرم خیلی تحلیل جامع و بیطرفانهای بود.
لذت بردم از خوندنش.
کاملا همه جانبه به موضوع نگاه کردی. 👍