استرگوبور گفت: «گرالت، وقتی به حرفهای التیبالد گوش میکردیم، خیلیهامون شک داشتیم؛ اما تصمیم گرفتیم که بین بد و بدتر انتخاب کنیم. حالا ازت میخوام که تو هم انتخاب کنی.»
ویچر در حالی که بلند میشد با جدیت گفت: «بدی بدیه، استرگوبور. کمتر، بیشتر، متوسط، همهاش یکیه. تناسبها تغییر میکنن، مرزها از بین میرن. من زاهدِ پرهیزکار نیستم، در زندگیم فقط خوبی نکردم، اما اگه قرار باشه بین دو بدی یکی رو انتخاب کنم، ترجیح میدم که اصلاً انتخاب نکنم. وقتشه که برم. فردا همدیگه رو میبینیم.»
جادوگر گفت: «شاید. اگه خودت رو بهموقع برسونی.»
از کتاب آخرین آرزو، جلد اول از مجموعهی حماسهی ویچر نوشتهی آنجی سپکوفسکی، ترجمهی سینا طاوسی مسرور، نشر آذرباد (صفحهی گودریدز کتاب)