دختری با تمام موهبت‌ها

دوست صمیمی بودن با کسی که نمی‌توانی با او حرف بزنی سخت است.

این چه کتابی است؟

دختری با تمام موهبت‌ها

دختری با تمام موهبت‌ها (The Girl With All The Gifts) از آن دسته کتاب‌‌هایی است که با محوریت زامبی‌ها نوشته شده است. داستان با شرح حال «ملانی» آغاز می‌شود؛ دختری نابغه و باهوش که دارد در مرکزی خاص آموزش‌ می‌بیند، هرچند با او و سایر دانش‌آموزها بیشتر شبیه به زندانی‌ها رفتار می‌شود؛ هرکدامشان شب‌ها در سلول‌هایی جداگانه می‌خوابند و برای حضور در کلاس به شیوه‌ای خاص دست و پا و سرهایشان به صندلی‌ چرخ‌دار بسته می‌شود که نتوانند هیچ حرکت اضافه‌ای داشته باشند و تحت مراقبت به کلاس درس منتقل می‌شوند.

با پیشرفت داستان خواننده کم‌کم با فضایی که ملانی در آن قرار دارد آشنا می‌شود، از علت این رفتارها سر در می‌آورد، به مرور به ماهیت ملانی و سایر دانش‌آموزها پی می‌برد و به پاسخ این سوالات می‌رسد که چرا ملانی آنجاست، پدر و مادرش کجا هستند و چه بر سر دنیای اطرافشان آمده است. از آنجا که در این معرفی قصد فاش کردن کامل داستان را ندارم و به نظرم روند آهسته‌ای که طی آن خواننده با فضای پساآخرالزمانی داستان آشنا می‌شود قسمتی از لذت مطالعه‌ی این کتاب محسوب می‌شود، بیش از این راجع به داستان کتاب توضیح نمی‌دهم.

نسخه‌ی انگلیسی دختری با تمام موهبت‌ها
عکس از felixturtle.com

داستان با زاویه‌ی دید سوم شخص روایت می‌شود، اما راوی دانای کل فقط روی ملانی تمرکز ندارد. در بخش‌های مختلف کتاب و به فراخور نیاز راوی سراغ سایر شخصیت‌های کتاب نیز می‌رود و احوالات آن‌ها را هم توصیف می‌کند و شرح می‌دهد.

شاید مهم‌ترین ویژگی کتاب دختری با تمام موهبت‌ها شخصیت‌پردازی قوی آن باشد. به کمک این شخصیت‌پردازی قوی نویسنده مسائلی را در داستان مطرح می‌کند که می‌تواند خواننده را به فکر فرو ببرد و ذهنش را درگیر کند. حین خواندن این کتاب مدام با خودتان کلنجار می‌روید که آیا تصمیم فلان شخصیت درست بود یا نظری که آن شخصیت دیگر داد.

کتابی با آغازی جذاب و پایانی درگیرکننده.

خواندنش به چه کسانی توصیه می‌شود؟

دختری با تمام موهبت‌ها

دختری با تمام موهبت‌ها در ژانر وحشت و علمی‌تخیلی دسته‌بندی می‌شود، اما میزان ترسناک بودنش به اندازه‌ی سایر کتاب‌های ژانر وحشت نیست. بنابراین نمی‌توان به تمام علاقه‌مندان این ژانر توصیه‌اش کرد. ولی اگر طرفدار داستان‌هایی هستید که از زامبی‌ها می‌گویند بی‌شک باید این کتاب را مطالعه کنید. زیرا نویسنده از زاویه‌ای متفاوت با آنچه تجربه‌اش را دارید به این موجودات نامرده نزدیک می‌شود.

اگر به داستان‌هایی علاقه دارید که در آن شخصیت‌های داستان مدام در معرض انتخاب‌های سرنوشت‌ساز قرار می‌گیرند، این کتاب برایتان مناسب است.

امتیازش چطور است؟

هنگام نگارش این معرفی‌نامه حدود 160 هزار نفر در وب‌سایت گودریدز به این کتاب امتیاز داده‌اند و میانگین امتیازشان 3.94 بوده که امتیاز قابل‌قبولی محسوب می‌شود. 30 درصد رای‌دهندگان به کتاب 5 ستاره داده‌اند و 41 درصد 4 ستاره؛ یعنی بیش از 71 درصد خوانندگان از این کتاب خیلی خوششان آمده. تنها 6 درصد افراد به این کتاب امتیاز پایین 1 و 2 داده‌اند. بنابراین آمار به نفع دختری با تمام موهبت‌ها است.

جایزه هم برده؟

دختری با تمام موهبت‌ها
عکس از thebookcastle.blogspot.com

دختری با تمام موهبت‌ها نامزد دریافت جوایز زیر شده است:

  • جایزه‌ی آرتور سی کلارک برای بهترین رمان (2015)
  • جایزه‌ی بهترین کتاب سال بریتانیا در بخش رمان وحشت (2015)
  • جایزه‌ی بهترین کتاب وحشت منتشر شده در فنلاند (2017)
  • بهترین کتاب وحشت گودریدز (2014)
  • جایزه‌ی جیمز هربرت (2015)

با این حال در هیچ‌ یک از موارد بالا دختری با تمام موهبت‌ها موفق به دریافت جایزه‌ی مذکور نشده است.

اقتباس تصویری شده؟

فیلم دختری با تمام موهبت‌ها

در سال 2016 از روی این رمان فیلمی با همین نام ساخته و اکران شده است. نکته‌ی قابل توجه راجع به این فیلم آن است که بر خلاف اکثر فیلم‌های اقتباسی، فیلمنامه‌ توسط نویسنده‌ی خود کتاب یعنی مایک کری (Mike Carey) نوشته شده است. با این حال این فیلم در گیشه چندان موفق عمل نکرد. به‌گونه‌ای که فروش 4.8 میلیون دلاری‌اش نتوانست بودجه‌ی ساخت 5.25 میلیون دلاری‌اش را برگرداند.

اما منتقدان چندان هم از این فیلم بدشان نیامده است. سایت Metacritic بر اساس 20 نقد به این فیلم نمره‌ی 67 را داده و امتیاز این فیلم در Rotten Tomatoes نیز 86 است.

در وب‌سایت IMDb نیز در زمان نگارش این معرفی‌نامه حدود 45 هزار نفر به این فیلم امتیاز داده‌اند که میانگین امتیازشان 6.7 بوده است.

وضعیت ترجمه به فارسی؟

نشر باژ (بهداد سابق) با خرید کپی‌رایت از نویسنده، نسخه‌ی رسمی و قانونی کتاب دختری با تمام موهبت‌ها را به زبان فارسی منتشر کرده است. ترجمه‌ی این عنوان بر عهده‌ی بهنام حاجی‌زاده بوده و نشر باژ آن را در دو جلد به چاپ رسانده است.

توصیه‌‌های طفره‌زن برای خواندن این کتاب

کتاب دختری با تمام موهبت‌ها
عکس از uvanyc.org
  • گرچه داستان آنچنان ترسناک نیست، اما فضایی تاریک دارد و خواندنش روحیه‌ی خاصی می‌طلبد. به‌خصوص که روند نه‌چندان سریع داستان ممکن است در میانه‌های کتاب شما را از ادامه‌ی آن دل‌زده کند. بنابراین زمانی سراغ این کتاب بروید که بتوانید حدود پانصد صفحه دنیای تاریک و ماتم‌زده‌ی داخلش را تحمل کنید.

از کجا بخریم / دانلود کنیم؟

کاورهای نسخه‌های مختلف کتاب

کاور نسخه‌ی انگلیسی کاور نسخه‌ی فارسی کاور نسخه‌ی بلغاری

کاور نسخه‌ی اندونزیایی کاور نسخه‌ی فنلاندی کاور نسخه‌ی رومانیایی

تکه‌ای از متن

بعد گروهبان جلوی کلاس می‌آید و کار واقعا وحشتناکی می‌کند. آستینش را تا آرنج بالا می‌زند و ساعد برهنه‌اش را جلوی صورت کنی می‌گیرد؛ درست جلوی صورت کنی، طوری که فقط چند سانتی‌متر با صورتش فاصله دارد. اول اتفاقی نمی‌افتد ولی بعد گروهبان کف دستش تف می‌کند و روی ساعدش می‌مالد، انگار که می‌خواهد چیزی را پاک کند.

خانم جاستینا می‌گوید: «نکن! این کار رو باهاش نکن!» ولی گروهبان نه جوابش را می‌دهد، نه نگاهش می‌کند.

ملانی دو ردیف پشت سر کنی و دو ردیف آن‌سوتر نشسته است، برای همین هم تمام ماجرا را می‌بیند. بدن کنی واقعا منقبض می‌شود، بعد هم دهانش را بازِ باز می‌کند و می‌خواهد دست گروهبان را گاز بگیرد، که البته نمی‌تواند. آب دهان از گوشه‌ی دهنش جاری می‌شود ولی زیاد نیست، چون هیچ‌کس هیچ‌وقت چیزی برای نوشیدن به بچه‌ها نمی‌دهد، برای همین هم غلیظ و نیمه‌جامد است و در همان حین که کنی خرخر می‌کند و می‌خواهد دست گروهبان را گاز بگیرد و صداهایی شبیه ناله و شیون درمی‌آورد، آب دهان از چانه‌اش آویزان می‌شود.

با اینکه وضع بدی است از این هم بدتر می‌شود؛ چون بچه‌های هر دو سمت کنی هم همین کار را می‌کنند، انگار که از کنی به آن‌ها سرایت کرده باشد. بچه‌هایی هم که درست پشت سرشان نشسته‌اند طوری به خودشان می‌پیچند و تکان می‌خورند که انگار کسی محکم به شکم‌شان سیخونک می‌زند.

گروهبان می‌گوید: «می‌بینی؟» و برمی‌گردد و به صورت خانم جاستینا نگاه می‌کند تا مطمئن شود که منظورش را گرفته است. بعد هم جا می‌خورد و پلک می‌زند، شاید هم آرزو می‌کند کاش نگاهش نکرده بود، چون خانم جاستینا طوری به او چشم‌غره می‌رود که انگار می‌خواهد به صورتش سیلی بزند. گروهبان هم دستش را پایین می‌آورد و شانه بالا می‌اندازد، انگار که این مسئله اصلا برایش اهمیتی نداشته است.

می‌گوید: «هر کسی که شبیه آدم بود، آدم نیست.»