خیلی از مردم درک نمیکنند که چیزی به اسم داستان کارآگاهی خوب وجود دارد. به نظرشان ادعای چنین چیزی مثل حرف زدن دربارهی شیطان خوب است.
جستار روایی چیست؟
قبل از معرفی کتاب «فقط روزهایی که مینویسم» لازم است مفهوم «جستار» و «جستار روایی» را توضیح دهم. هرچند که تعریف «جستار» به خودی خود سخت است و وقتی نوبت به «جستار روایی» میرسد، کار از آن هم سختتر میشود.
تعریف رسمی جستار میشود متنی غیر داستانی دربارهی مفهوم یا رخدادی واقعی که فقط به یک موضوع مشخص میپردازد و هدفش طرح دیدگاه شخصی و توجیه موضعگیری نویسنده است. بدین ترتیب تعریف جستار روایی میشود جستاری که با چاشنی طنز و ساختاری نامنظم و لحنی گاه شبیه زبان شفاهی، داستان یا ساختار داستانی را به خدمت خود میگیرد و روایت نویسنده از موضوع را ارائه میدهد.
اما بیایید تعاریف رسمی و کتابی را کنار بگذاریم. در درک تعریف جستار ضروری است بدانیم که این نوشتهها پایه و اساس علمی ندارند. نویسنده قصد ندارد با استناد به مدارک و شواهد آزمایشگاهی یا ارجاع به مطالعات و تحقیقات انجام شده، موضوعی را اثبات یا رد کند. بلکه خیلی ساده، نظری دارد و این نیاز را در خود احساس کرده که نظرش را در قالب متنی نه چندان بلند به خواننده منتقل کند. حالا این نظر میتواند راجع به حوزهای باشد که در آن کار میکند، یا اصلا به درک و بینشش از جهان برگردد. شاید هم موضوع نوشته یکی از موضوعات بدیهی زندگی باشد. خوب است بدانید که جستار معادل فارسی کلمهی Essay است.
اما جستار روایی چه؟ در جستار روایی نویسنده سعی میکند با قالبی داستانی نظرش را راجع به موضوعی ارائه کند. معمولا جستارهای روایی طنز پنهانی دارند که البته شما را به قهقهه نمیاندازند، اما ممکن است لبخند به لبتان بیاورد یا وادارتان کند تیزهوشی نویسنده را تحسین کنید.
تجربهی خواندن جستار روایی نه شبیه تجربهی خواندن یک رمان است، نه شبیه تجربهی خواندن متنی علمی. چیزی بین این دو است. چیزی که حین خواندن بعضی جملاتش از ذوق اینکه کسی هم مثل شما به قضیهای نگاه میکند چشمانتان برق میزند و گاهی به شما دیدی جدید به مسائل مختلف، حتی مسائل پیش پا افتاده، میدهد. در یک کلام تجربهی خواندن جستار روایی شبیه آن است که بعد از چند ساعت کار کردن به دوستِ همدلی زنگ بزنید و چند دقیقهای با هم گپ بزنید.
فقط روزهایی که مینویسم
فقط روزهایی که مینویسم اولین کتاب از مجموعهی جستار روایی است که نشر اطراف منتشر کرده و بر اساس متن روی جلدش شامل «پنج جستار روایی دربارهی نوشتن و خواندن» است. این پنج جستار قبلا به هیچ زبانی در قالب کتابی واحد منتشر نشده و از بین نوشتههای مختلف نویسنده، آرتور کریستال، در چهار کتاب مختلفش انتخاب شدهاند. آرتور کریستال (Arthur Krystal) جستارنویس، فیلمنامهنویس و ویراستار آمریکایی است که آثارش در نیویورکر، نیویورک تایمز، تایمز بوک ریویو و جاهای بسیار دیگری منتشر شده است.
بهتر است سراغ جستارها برویم و ببینیم نویسنده در هرکدام نظراتش راجع به چه موضوعی را مطرح میکند.
جستارهای پنجگانهی کتاب
- سخنگوی تنبلها؛ چرا موفق نبودن آسان نیست؟: کریستال در این جستار «تنبلی» را هدف گرفته و نقش واعظِ پاکدامن هم ندارد. او خودش را «تنبل» مطرح میکند و بدون اینکه قصد داشته باشد تنبلی را بیایراد نشان دهد، سعی میکند توضیح دهد که چرا تنبلها آنطور که همه و شاید خودشان فکر میکنند «انگل» نیستند و فقط متفاوتند. «پدرم میگفت تو نویسنده شدهای که مجبور نباشی کار کنی. بیشتر نویسندهها در برابر این اتهام با بدخلقی خواهند گفت “مگر نوشتن کار نیست؟” اما حرفش پر بیراه نبود.»
- لذتهای گناهآلود؛ آیا دعوای داستان ادبی و داستان ژانر روبهپایان است؟: اهالی جریان اصلی ادبیات، داستان ژانر را به فرزندی ادبیات قبول ندارند. بین دوستان و آشنایانمان دیدهایم کسانی را که ما را به خاطر خواندن داستانهای جنایی، فانتزی یا علمیتخیلی مسخره میکنند و خواندن چنین کتابهایی را تلف کردن وقت میدانند. دیدگاهی که بین بزرگان ادبیات هم طرفداران خاص خودش را دارد. کریستال در این جستار بررسی میکند که آیا سرانجام نویسندگان داستان ژانر توانستهاند خودشان را به اهالی ادبیات اثبات کنند؟ آیا ادیبان با داستان ژانر کنار آمدهاند و دست از سرزنش چنین داستانهایی برداشتهاند؟ آیا واقعا خواندن چنین داستانهایی خجالتآور است؟ یا همهی ما به چنین حیاط خلوتهایی نیاز داریم؟
- وقتی نویسنده حرف میزند؛ چرا بهتر است خالق متون محبوبمان را نبینیم؟: خیلی از ما ممکن است با خواندن کتابی آرزو کرده باشیم که ای کاش نویسنده را از نزدیک میدیدیم یا اصلا نویسنده از رفقایمان بود. کریستال در این نوشته بررسی میکند که چرا نباید در دیدار حضوری با نویسندگان انتظار همان شخصیتی را داشته باشیم که با خواندن متنهایشان از آنها در ذهنمان ساختهایم. اینکه شاید بهتر باشد نویسندهها را با همان کتابهایشان بشناسیم و نه از نزدیک.
- زندگی و نویسندگی؛ چرا زندگی و حرفهی نویسنده از هم جدا نیست؟: آیا نویسندگی شبیه سایر مشاغل است؟ آیا نویسنده شبیه سایرین صرفا برای درآمد و اعتبار و پول و مقام کار میکند؟ یا برای نوشتن احساس وظیفه میکند و بایدی او را وادار میکند کلماتی را که در ذهنش غوغا کردهاند، روی کاغذ بیاورد؟
- دیگر کتاب نمیخوانم؛ آیا خوانندهی واقعی آخر داستان معلوم میشود؟: کریستال در پنجمین و درخشانترین جستار کتاب از این میگوید که چطور او که زمانی بدون ادبیات لحظهای دوام نمیآورده، دیگر علاقهای به کتاب خواندن ندارد. جستاری که خواندنش میتواند برای هر عشقِ کتابی تکاندهنده باشد.
توصیههای طفرهزن برای خواندن این کتاب
- اگر به ادبیات علاقه دارید و پیشتر سراغ جستارهای روایی نرفتهاید، احتمالا این کتاب برایتان بهترین شروع باشد. من به توصیهی احسان رضایی در برنامهی کتابباز خواندن جستار روایی را از کتاب «این هم مثالی دیگر» شروع کردم که گرچه خوب بود، اما به اندازهی این کتاب برایم دلچسب نبود.
- حالا که از برنامهی کتابباز و صحبتهای احسان رضایی راجع به جستار روایی گفتم، خالی از لطف نیست که برای آشنایی دقیقتر با این قالب نوشته این چند دقیقه از برنامه را ببینید: جستار روایی چیست؟ / معرفی جستار روایی در برنامه ی کتاب باز توسط احسان رضایی
- صحبت از کتاب «این هم مثالی دیگر» شد و ذکر این نکته را بیضرر میدانم: اگر با جستار روایی آشنا نیستید و نمیدانید از آن خوشتان خواهد آمد یا نه، ویدیوی آب این است را ببینید. این ویدیو حاوی سخنرانی دیوید فاستر والاس برای فارغالتحصیلان کالج گنیون است. چرا این ویدیو میتواند به شما نشان دهد که از جستار روایی خوشتان خواهد آمد یا نه؟ چون جستار اول کتاب «این هم مثالی دیگر» دقیقا ترجمهی متن همین سخنرانی است. ویدیو را بچههای نشر اطراف زیرنویس کردهاند. برای مشاهدهی این ویدیو اینجا کلیک کنید.
- نشر اطراف در اولین قسمت پادکستش، اولین جستار کتاب را آورده است. اگر علاقه داشتید آن را از اینجا بشنوید.
- اگر مثل من قبل از خواندن کتابها علاقه و حوصلهای برای خواندن پیشگفتار مترجم و نویسنده ندارید، توصیه میکنم سخن مترجم این کتاب را حتما پیش از شروع مطالعهی جستارها بخوانید.
- من به شخصه بیشتر از همه جستار پنجم و بعد به ترتیب جستار چهارم، دوم، اول و سوم را دوست داشتم. اما از آنجا که هیچ قطعیتی در شباهت سلیقهی افراد مختلف وجود ندارد، توصیه میکنم ابتدا توضیحی را که راجع به موضوع هر جستار دادم بخوانید و از آن جستاری شروع کنید که موضوعش برایتان جذابتر است.
- ترجمهی کتاب درخشان است. دقیق، وفادار به متن اصلی و هوشمندانه.
از کجا بخریم؟ کجا بخوانیم؟
فقط روزهایی که مینویسم اثر آرتور کریستال – ترجمهی احسان لطفی:
تکهای از متن
بعد از این که ما دشواری نوشتن را درک میکنیم، بعد از این که به میزان مکفی، تحت تأثیر نبوغ شاعر یا رماننویس قرار میگیریم و بعد از این که نقدِ وزینِ نوشته شده بر آن را میخوانیم، ما میمانیم و فکرهایمان، نه فکرهایی مثل آنها که در قدیم داشتیم؛ یعنی موقعی که کتابها خودشان عملا معادل با تجربهی زیسته و بخشی از گلِ وجود ما بودند. در پانزده یا بیست سالگی کتابهایی که میخوانیم، یا در واقع ذهنهای خالقِ آنها، خیلی خیلی از مال خودمان جذابترند. اما همینطور که بزرگ میشویم و فراز و نشیب و نقاط عطفی را که قبلا فقط وصفشان را خوانده بودیم، خودمان تجربه میکنیم و همینطور که دربارهی معنای این تجربهها عمیقا میاندیشیم، رماننویسان و شاعران به تدریج برگ برندهی مهمی را از دست میدهند: زمانی میرسد که همهی ما مسیر کمابیش مشابهی را طی کردهایم و بعد ممکن است کمکم احساس کنیم تصوری که نسبت به خودمان داریم از اغلب نویسندهها جذابتر است.