چند وقت پیش برای دومین بار سریال «فرندز» رو تموم کردم. البته اگه مدت زمان و دفعاتی رو کنار هم بذاریم که تکههای سریال و پشتصحنهها و قسمتهای سریال رو جداجدا دیدم، خیلی بیشتر از این حرفها میشه.
هشدار! اگه هنوز سریال رو کامل ندیدین، یا قصد دارین در آینده اون رو ببینین، از خوندن این مطلب صرفنظر کنین. چون این نوشته بعضی از اتفاقات فصلهای پایانی رو لو میده.
همیشه برام سوال بود که کدوم شخصیت فرندز رو از بقیه بیشتر دوست دارم؟ البته که به نظرم نمیشه هیچکدوم از شخصیتها رو دوست نداشت، اما بالاخره باید بشه یکی از اونا رو بیشتر از بقیه دوست داشت. یادمه سری اول که سریال رو میدیدیم از راس خیلی بدم میاومد، کارهاش برام خیلی غیرمنطقی بود و نمیتونستم هضمش کنم، اما این بار حتی راس هم برام دوستداشتنی بود. شخصیتی که نقاط مثبت و منفی رو توامان داشت، مثل اکثر ما.
میشه مانیکا و وسواس تمیزیش رو دوست نداشت؟ مانیکایی که یه جورایی نقش مامان گروه رو بازی میکرد؟ میشه جویی و جنس رفاقت فوقالعادهاش رو دوست نداشت؟ میشه فیبی عجیبغریب رو دوست نداشت؟ میشه راس و علاقهی دیوانهوارش به دایناسورها رو دوست نداشت؟ یا حتی ریچل و تمام دردسرهایی که برای خودش درست میکرد؟ نه. به نظرم همهشون دوستداشتنیان، اما این بار به این نتیجه رسیدم که بین همهی اینا چندلر رو از همه بیشتر دوست دارم.
چرا چندلر؟ بین تمام شخصیتهای قصه به نظر من چندلر در طول فصلهای سریال بیشتر از همه رشد شخصیتی داشت. چندلر فصل اول با چندلر فصل آخر قابل قیاس نیست. چندلری که اعتمادبهنفس فوقالعاده پایینی داشت و توی موقعیتهای حساس دست و پاش رو گم میکرد، با چندلری که برای متقاعد کردن مادری که به اشتباه اونا رو برای سرپرستی بچهاش انتخاب کرده بود، اون حرفهای احساساتبرانگیز و بالغانه رو زد، قابل قیاس نیست. حالا این رشد میتونه عوامل مختلفی داشته باشه. حتی جنس شوخیهاش هم با پیش رفتن سریال عوض میشه. ممکنه بگین رابطهاش با مانیکا به این رشدش کمک کرده، ممکنه بگین بالا رفتن سنش باعث این تغییر شده یا هر عامل دیگهای، اما به هر حال بهنظرم چندلر بین این شش شخصیت، بیشتر از همه رشد داشت و این برای من دوستداشتنیش میکنه.
البته نمیتونم بگم بقیهی شخصیتها درجا زدند. فصل اول تقریباً با بیست و سه سالگی شخصیتها شروع میشه و این گذر عمر و افزایش سن، تغییر دغدغهها و پختهتر شدن واکنشها رو میتونیم در طول سریال ببینیم. جویی بیشتر و بیشتر به رابطهای معنادار احساس نیاز میکنه. چندلر و مانیکا قدمهای خیلی بزرگی توی زندگیشون برمیدارن و تغییرات بسیار بزرگی میدن. فیبی در کمال تعجب راضی به ازدواج میشه و ریچل و راس هم بالاخره دست از اون لجبازیهای بچهگانهشون برمیدارن. به نظرم این ریزهکاریها که توی دل داستان نهفته است، ارزشمندند. یکی از علتهای دوستداشتنیبودنش هم همین روبهرشد بودن شخصیتهاست.
اینکه با گذشت نزدیک به 16 سال از پخش آخرین قسمت، هنوز هم فرندز بین شبکههای استریمِ فیلم و سریال پرطرفداره، هنوز وقتی از نتفلیکس به HBO Max منتقل میشه جار و جنجال راه میاندازه و در حالی که تکنولوژی -و متعاقب اون فرهنگ جوامع- تغییر زیادی کرده، هنوز مخاطبهای فراوانی داره، نشون میده چقدر سازندههای این سریال موفق عمل کردن. برای درک این موضوع یک نگاهی به طنزهای وطنی بندازین. طنزهای معروف 15 یا 20 سال پیش الان اکثراً غیرقابلتماشا هستن. اصلاً شوخیهاشون قابلتحمل نیست، چون به «شوخی کردن» محدود شده بودن. چون به شخصیتهاشون عمق نداده بودن.
حرف از ریچل و راس شد. اولین بار که فرندز رو میدیدم، اعصابم از دستشون و رفتارهاشون خرد میشد. چطور نمیتونستن شدت علاقهشون به همدیگه رو بفهمن؟ چطور چیزهای مسخره و سوءتفاهمهای پیشپاافتاده جلوی نزدیک شدنشون به هم رو میگرفت؟ چطور نمیتونستن برای علاقهی ارزشمندشون از یک سری چیزهای سطحی و کمارزش بگذرن؟ چطور هیچکدومشون نمیتونست در زمانِ درست، فداکاری کنه؟ و این بار مدام به این فکر میکردم که امثال ریچلها و راسها توی این دنیا زیادن. بیشمارند زوجهایی که به هم علاقه دارند، اما چیزهای پیشپاافتاده توی رابطهشون اخلال ایجاد میکنه. بیشمارند زوجهایی که خودخواهیشون باعث میشه یه موهبت بسیار بزرگتر رو از خودشون دریغ کنن. و چه بسیار زوجهایی که داستانشون عاقبت خوش داستان ریچل و راس رو نداره. چرا؟ مگه قراره چقدر زندگی کنیم؟ این خودخواهی و غرور بیجا رو میخوایم چی کار کنیم؟ کجا ببریم؟ چرا نمیتونیم در جایی که باید، روشون پا بذاریم؟ و هزاران چرای مشابه.
فرندز سریال دوستداشتنیایه. میدونم هستند کسانی که ازش خوششون نمیاد، میدونم بینقص نیست، میدونم تناقضهایی داره، میدونم که حتی خیلی وقتها صحنههای خندهدارش آدم رو به قهقهه نمیاندازه، اما بازم دوستداشتنیایه. اونقدر که فکر نکنم از دیدنش دست بکشم.
فقط یک چیز آزارم میده و اونم دیدن پیر شدن شخصیتهای داستانه. مانیکا و چندلر و جویی و فیبی و راس و ریچلِ سریال جوون و سرحالن، اما چین و چروک صورت کورتنی کاکس، چاقی مفرط متیو پری، موهای سفید مت لبلانک، خستگیِ چهرهی لیزا کودرو و پیری فوقالعادهی دیوید شویمر خیلی آزاردهنده است. فقط بزنم به تخته جنیفر انیستون بین بقیه خوب مونده که البته ردِّ پیری رو توی چهرهی اون هم میشه دید. این سالهای اخیر اونقدر سریع گذشته و اونقدر پر از اتفاق بوده، که صرفاً همین چیزهای بهظاهر ساده گذر زمان رو توی صورتِ آدم میکوبه. نمیدونم اگه زنده باشم و چندین سال دیگه خبر مرگ یکی از این شش نفر رو بشنوم، چقدر ناراحت میشم.
و حالا قراره دوباره بعد از سالها این شش نفرِ دوستداشتنی دور هم جمع بشن تا یک قسمت جدید از سریال رو بسازن. Friends Reunion سالها بود که خواستهی طرفدارها بود و قرار بود امسال، مِی 2020، همزمان با افتتاح شبکهی HBO Max و انتقال کل قسمتهای سریال به این شبکه، قسمت جدید هم پخش بشه. اما خب این کرونای لعنتی همهچیز رو از برنامه خارج کرده، برای همین عوامل نتونستن قسمت جدید رو فیلمبرداری کنن. هرچند متیو پری اخیراً توییت کرده و گفته قراره مارس 2021 فیلمبرداری قسمت جدید رو انجام بدن و قاعدتاً باید انتظار داشته باشیم تا اواسط سال 2021 این قسمتِ جدید پخش بشه. راستش این قسمت جدید برای من هم هیجانانگیزه و هم دلهرهآور. هیجانانگیز از این بابت که خب واقعاً دوست دارم قسمت جدیدی از ماجرای این رفقای باحال رو ببینم و دلهرهآور چون میترسم که خوب از آب در نیاد و توی ذوقم بخوره. بیاین امیدوار باشیم این قسمت جدید به خوبی خودِ سریال باشه.
شخصیتِ موردعلاقهی شما توی فرندز کیه؟
پس بالاخره شایعهی ساخت اون تک قسمت واقعی میشه؟!
من از اولش هم عاشق چندلر بودم، هرچند بقیهشون هم دوست دارم و بعد از دیدن دوبارهش واقعا نمیتونم یه نفرو انتخاب کنم. همهشون یه جور خر خوبیان :))))
اینم بگم که منم خیلی غصهم شد از دیدن عکسهای جدید متیو پری:(
البته بعدا فهمیدم گویا اون عکسها خیلی حالت خاصش بوده و الان رو فرمتره :)) تازه اعلام کرده با دوستدخترش هم بعد سالها قراره ازدواج کنه.
چه خوب گفتی.
قطعا چندلر و بعد مانیکا 😍
منم مانیکا رو خیلی دوست دارم. بهنظرم زوج خوبی بودن واقعا.
چنددددلررر عاشقشم:)))
بعدش هم فیبی. رجینا فلنجی:)))
فیبی یه جور خوبی خله :)))
فیبی یه جور بی خیالی خاصی داره که شاید من دنبالشم…
فیبی چطور بگم… به قوانین معمول دنیای ما پایبند نبود. دنیای خودش رو داشت، با قوانین خودش.
چه تفاهمی که منم تازگی نشستم برای بار دوم دیدم فرندز رو، جدا از نمیدونم چند باری که پراکنده ویدیوهاشون رو هم دیدم. نگاهی که به رشد شخصیتها داشتی برام خیلی جالب بود، بهخصوص دربارۀ چندلر من واقعاً اینطوری فکر نکرده بودم. یه جورایی داستان رو طنزتر از این گرفته بودم که اینطور نگاهی رو ازش بیرون بکشونم. جالب بود برام که از این نوشتی. چیزی که برای من شخصاً جالب بود، واکنشهای غیرمنتظرۀ شخصیتها بودن که برام خیلی واقعیشون میکرد و بهشون عمق میداد. یعنی مثل ماها که فکر میکنیم خیلی منطقی و قابل پیشبینی هستیم ولی نیستیم و بعضی وقتها واکنشهای متفاوتی بروز میدیم که انتظارش رو نداریم، فرندز هم داشت.
منم برام خیلی سخت بوده همیشه که بگم کدومشون رو دوست دارم. همهشون رو خیلی دوست دارم، یه زمانی فکر میکردم خیلی ریچل رو دوست دارم بعد دیدم فیبی شبیه هیشکی نیست و خیلی یونیکه. ولی بازم تهش میرسم به اینکه همهشون رو دوست دارم و نمیتونم یکی رو بیشتر دوست داشته باشم.
+ منم خیلی غصه میخورم برای پیریهاشون، کلاً پیریهای سلبریتیهایی که دوست دارم خیلی ناراحتم میکنه اینقدر جدی غصه میخورم یه وقتایی انگار یه یاروی نزدیکمه. :))
آره این واکنشهای منطقیشون به اتفاقات نقطه قوتی بود براش. ولی برام جالبه ریچل رو دوست داشتی، چون یک نظرسنجی توی کانال گذاشتم تقریبا هیچکس به ریچل رای نداد :))
+ بابا خیلی ناراحتکننده است جدی :)) یعنی چی اصن پیر میشن :))