کسی از ما جهان آرا نمیشه
حتی یه قهرمان تو نسل من نیست
هوا انقدر آلوده است که انگار
نیازی به شیمیایی شدن نیست
رضا یزدانی رو با آلبوم ساعت 25 شب شناختم. راستش قبل از اینکه آلبوم رو بشنوم، توی یکی از ویژهبرنامههای سال تحویل تلویزیون، رضا یزدانی رو آورده بودن و اونجا آهنگ «کی فکرشو میکرد» از همین آلبوم رو اجرا کرد. اونقدر آهنگش رو دوست داشتم که رفتم سراغ آلبومش. آلبوم خیلی خوبی بود. تقریباً تمام آهنگهاش متفاوت بود. از سرآلبومی گرفته تا آخرین آهنگ. چه از نظر موسیقی، چه از نظر ترانه و حتی از نظر اجرا. آلبومهای بعدیش هم نسبتاً خوب بود. تا «ساعتا خوابن». ساعتا خوابن بهنظرم آخرین آلبوم خوب رضا یزدانی بود.
از چیزی که میخوام بگم دور نشم. توی آلبوم ساعتا خوابن، یک آهنگ هست که بهنظرم اونقدرها که باید و شاید بهش توجه نشده و شنیده نشده. آهنگی که بهنظرم خیلی حرف دله. حتی میشه گفت زمان خوبی هم منتشر نشده بود (سال 92) و شاید امروز خیلی بیشتر بشه باهاش همذاتپنداری کرد. آهنگی که شاید اگه قرار بود امروز منتشر بشه، مجوز نمیگرفت: کسی از ما جهان آرا نمیشه (لینک در اسپاتیفای).
ما صبر کردیم واسه فردایی بهتر
ما صبر کردیم ولی فردا نمیشه
جهان ما قد خرمشهر هم نیست
کسی اینجا جهان آرا نمیشه
«کسی از ما جهان آرا نمیشه» مرثیهایه برای یک نسل. از نسلی میگه که نقشی توی خیلی از تصمیمات و اتفاقات نداشتن، اما الان دارن عواقبش رو تحمل میکنن. نسلی که مدتها به انتظار درست شدن اوضاع، دل به این و اون بسته، اما حالا دیگه ناامیده و فهمیده فردایی در کار نیست.
نمیگیره کسی دستای ما رو
داریم با چشم بسته راه میریم
یه عمره که پلاکامون رو حتی
نمیدونیم باید از کی بگیریم
نمیدونم خوانندهی این متن، نسبت به وقایع جنگ ایران و عراق و افرادی که برای دفاع از ایران جنگیدن، چه احساسی داره. حق میدم اگر حس خیلیها به این موضوع بنا به خیلی از دلایل به مرور زمان خدشهدار شده باشه. اما برای من آدمهایی که توی اون جنگ جونشون رو وسط گذاشتن، لایق احترامن. آدمهاییان که به برداشت من عمدتاً برای دفاع از «وطن» و «هممیهن» پا پیش گذاشتن. کار ندارم که الان، بعد از گذشت این همه سال، آدمها اینجا و اونجا میخوان چنین موضوعی رو مصادره به مطلوب کنن، اما برداشت من اینه که رنگ «وطن» توی این جنگ پرررنگتر از «ایدئولوژی» بوده (شاید هم دوست دارم که اینجوری فکر کنم). اصلاً به همین دلیله که ندیدم کسی افرادی مثل «جهان آرا» رو مسئول وضع موجود بدونه (ممکنه با من موافق نباشین یا شاید هم اشتباه کنم). به هر حال، چه این طرز نگاه درست باشه و چه غلط، اینجا «جهان آرا» نماد قهرمانه. مشکل نسل فعلی ما هم (یکی از مشکلات فراوانش) نداشتن این قهرمانهاست. چیزی که توی ترانهی این آهنگ بارها تکرار میشه.
زیر پامون رو خالی کردن اما
هنوز اینجا پر از میدون مینه
ببین ویرونهای که از تو داریم
هنوز زیباترین جای زمینهفقط یه زخم کهنه باقی مونده
برای نسلی که ترکش نخورده
برای نسل من که قهرمانش
زیر رگباری از خاطره مردههمه رویای ما رو باد برده
نشستیم روی مرز بیخیالی
برای ما که سنگری نداریم
فقط مونده همین تفنگ خالیکسی از ما جهان آرا نمیشه
همه روزای ما با قصه سر شد
یه روزی توی تاریخ مینویسن
یه جا این نسل مفقودالاثر شد…
در طول تاریخ، تغییرات رو مردم رقم زدن، اما همیشه یک یا چند «قهرمان» جلوتر راه میرفتن. نسل «بیقهرمان» محکوم به مفقودالاثریه.
پ.ن: رضا یزدانی یک آهنگ دیگه توی آلبوم «ساعت 25 شب» داره که من خیلی دوستش دارم. ترانهاش خیلی قشنگ نوشته شده، آرایههای قشنگی داره و در نهایت اینکه قصهگویی میکنه. چیزی که توی ترانههای فارسی خیلی کمتر میبینیم. تلخه. خیلی تلخ. هر بار که میشنومش اگه اشکم در نیاد، بغضم میگیره. پیشنهاد میکنم بشنوینش: داغ (لینک اسپاتیفای)
پ.ن 2: اگه به اسپاتیفای یا آهنگها دسترسی ندارین، توی این کانال تلگرام هم گذاشتمشون.
پ.ن 3: «سروش دادخواه» ترانهی کسی از ما جهان آرا نمیشه و «مرتضی امیری» ترانهی داغ رو سروده.
پ.ن 4: داشتم ماجرای سقوط هواپیمایی رو میخوندم که منجر به کشته شدن جهان آرا شده. چقدر عجیب. انگار تاریخ تکرار میشه. هرچند که به قول اصلان، هیچ چیز دو بار یک جور رخ نمیده.
پ.ن 5: البته بذارین روشن کنم که من «قهرمان» نداشتن رو تقصیر این نسل نمیدونم. تقصیرها جای دیگه است. آدمها محصول محیط و اوضاع روزن. به قول فخرالدین مزارعی، «گفتی که شاهکار شما در زمانه چیست؟ بالله که زنده بودن ما شاهکار ماست».