این را از من قبول کنید: چیزهایی که شما را زنده نگه میدارند، مثل صدای موتور یخچال هستند، یا تلویزیونی که مادرتان تمام روز روشن میگذارد تا سکوتِ زیادیِ خانه عصبیاش نکند. چیزهایی که ما را زنده نگه میدارند بخشی از دنیای ما میشوند و آنقدر برایمان عادی میشوند که به آنها هیچ توجهی نمیکنیم.
مثبت چه کتابی است؟
مثبت داستان واقعی زندگی دختری است که با اچآیوی مثبت به دنیا آمده و از وقتی یادش میآید مرتب با مادرش به دکتر میرفته و فکر میکرده این موضوع، مسألهای طبیعی است و همه چنین وضعیتی دارند.
زمانی که متوجه میشود بیماری اچآیوی مثبت دارد باز هم خودش را چندان متفاوت از بقیه تصور نمیکند. به نظرش میرسد که خب، این هم یک نوع بیماری مثل بیماریهای دیگر است. وارد مقطع راهنمایی میشود، دوستی صمیمی پیدا میکند و شب و روزشان با هم سر میشود. یک روز که دو رفیق شفیق از رازهایشان برای هم میگویند، پیج ماجرای اچآیویاش را برای دوستش تعریف میکند. همان لحظه اتفاقی رخ نمیدهد، اما از روز بعد رفتار همهی دوستانش با او عوض میشود. دوستانی که تا دیروز دوستش داشتند، حالا از او کناره میگیرند، مسخرهاش میکنند و حتی از او متنفر میشوند.
مثبت داستان زندگی پر فراز و نشیب پیج است. داستانی راجع به برخورد جامعه با بیماران اچآیوی. جامعهای ناآگاه از تفاوت بین اچآیوی و ایدز که فکر میکند هرکس به یکی از این دو بیماری مبتلاست، حتما مشکلی اخلاقی داشته و دارد. داستانی راجع به قضاوتهای عجولانه، قلدری بچه مدرسهایها و تأثیری که کوچکترین حرفها و شوخیها میتوانند روی دیگران بگذارند.
پیج راول (Paige Rawl) این کتاب را به کمک الی بنجامین (Ali Benjamin) بر اساس زندگی خودش نوشته است.
چرا باید مثبت را خواند؟
مثبت اطلاعات خوبی راجع به بیماری اچآیوی و ایدز به خواننده میدهد. از آنجا که در کشور ما به علت تابوهای پوچ یا هر علت دیگری زیاد به این بیماریها پرداخته نشده، اکثر مردم دقیقا تفاوت بین اچآیوی و ایدز را نمیدانند و تصوراتی غلط از این بیماریها دارند، خواندن این کتاب میتواند خیلی مفید باشد. اطلاعات ارائهشده در این کتاب به زبانی ساده، خیلی ساده و شیرین، است و شما را درگیر اصطلاحات عجیب و غریب پزشکی نمیکند.
مثبت قدرت کلمه را به خواننده نشان میدهد. با روایت داستان واقعی زندگی دختری نوجوان به شما نشان میدهد که کوچکترین حرفها، واکنشها و شوخیها میتواند تا چه حد روی طرف مقابلتان اثر بگذارد. اینکه ممکن است جملهای به کسی بگویید و رد شوید و کلا آن را فراموش کنید، اما همان جمله طرف مقابل را تا سرحد جنون ببرد. مثبت تلنگری است تا کمی روی حرفها و رفتارهایمان بیشتر فکر کنیم.
مثبت و کتابهایی مانند مثبت باید خوانده و خوانده و خوانده شوند تا بلکه نسل بعد و نسلهای بعدتر جهان زیباتر و دوستداشتنیتری را تجربه کنند.
خواندنش به چه کسانی توصیه میشود؟
نشر اطراف ترجمهی این کتاب را در مجموعهی «تجربهی جوانی» منتشر کرده. از همین رو مشخص است که مخاطب اصلی کتاب نوجوانان و جوانان هستند. اگر نوجوانی چنین کتابی را بخواند، اگر بداند حرفهایش به دوستان و همکلاسیهایش، شوخیهایش و حتی لقبهایی که روی هم میگذارند تا چه حد ممکن است روی آنها تأثیر بگذارد، اگر ذرهای در رفتارش تجدیدنظر کند، مثبت رسالت خودش را انجام داده. ضمن اینکه لازم است افراد از دورهی نوجوانی راجع به بیماری اچآیوی و ایدز اطلاعات بیشتری داشته باشند. چون هرگز نادانی و ناآگاهی باعث نمیشود وضعیتی بهتر شود. برخورد تابوواری که در کشور ما با بیماری ایدز میشود نه تنها جلوی شیوع آن را نمیگیرد که صد البته باعث میشود مبتلایان خاموش بیماری روز به روز بیشتر شوند و روزی چشم باز کنیم و ببینیم درصد قابلتوجهی از افراد به این بیماری مبتلایند.
گرچه مثبت در اصل برای نوجوانها و جوانهاست، اما خواندنش به بزرگسالان هم توصیه میشود. درست است که کتاب راجع به دختری مبتلا به اچآیوی است، اما در اصل نقدی بر رفتارهای ما در مواجهه با افرادی است که با ما تفاوت دارند. چند صفحهی آخر مثبت که پیج رفتار بربرگونهی حملهی دستهجمعی انسانها به افراد را نقد میکند -رفتاری که به لطف شبکههای اجتماعی از همیشه بیشتر و کمهزینهتر شده- یکی از تکاندهندهترین بخشهای کتاب است. شاید با خواندن این کتاب کمی بیشتر روی کلماتی که از دهانمان بیرون میآید -یا زیر انگشتانمان تایپ میشوند- تأمل کنیم. در ضمن خوانندهی باهوش میتواند تفاوت بین جامعهی پیشرفته با جامعهای را که در آن زندگی میکنیم، در خلال سطور این کتاب بیابد. اینکه چطور افراد، دولت و حکومت در جامعهای پیشرفته زمانی که مشکلی پیدا میشود برای حل آن تلاش میکنند و در جامعهای پیشرفتنکرده بعد از کشف مشکل سعی بر انکار آن دارند.
اگر در حال سپری کردن دورهای سخت از زندگی هستید، فرقی ندارد این سختی به خاطر ابتلا به بیماری خاصی است یا موضوعی دیگر، خواندن این کتاب میتواند برایتان روحیهبخش باشد. به شما ثابت میکند که حتی در سختترین شرایط چیزهایی هست که بتوان به خاطرشان لبخند زد.
اگر از اطرافیانتان کسی در حال سپری کردن دورهای سخت است، باز هم خواندن این کتاب برایتان مفید است. به شما نشان میدهد که نباید افراد را در سختیها به حال خودشان رها کرد و گاهی حتی یک همصحبتیِ ساده و کوتاه میتواند باری سنگین را از دوش دوست، رفیق یا یکی از اعضای خانوادهتان بردارد.
اگر به خواندن زندگینامه و سرگذشتنامه علاقهمندید، مطالعهی این کتابِ روان و سادهخوان میتواند برایتان لذتبخش باشد.
امتیازش چطور است؟
هنگام نگارش این معرفینامه حدود 3 هزار نفر در وبسایت گودریدز به این کتاب امتیاز دادهاند و میانگین امتیازشان ۴٫۲۹ بوده است. امتیازی که نشان میدهد تا چه حد افرادی که سراغ این کتاب رفتهاند آن را دوستداشتنی یافتهاند. در مجموع 98 درصد خوانندگانِ مثبت از آن رضایت داشتهاند.
این کتاب در سال 2016 نامزد جایزهی لینکلن هم شده، اما در نهایت رقابت را به کتاب ما دروغگو بودیم امیلی لاکهارت واگذار کرده است.
وضعیت ترجمه به فارسی
این کتاب را نشر اطراف در مجموعهی «تجربهی جوانی» با ترجمهی خانمها فاطمه عرفانی و فرخنده ملکیفر منتشر کرده است. ترجمه روان است و کیفیت خوبی دارد. توضیحی که یکی از مترجمها در انتهای کتاب آورده نیز میتواند حالتان را دگرگون کند.
کاورهای نسخههای مختلف کتاب
در حاشیه
زندگینامه، خودزندگینامه و سرگذشتنامه چه تفاوتی با هم دارند؟
زمانی که بحث از نوشتن سرگذشت زندگی افراد میشود، با سه نوع نوشته طرف هستیم. اول Biography یا همان زندگینامه که در آن نویسنده زندگینامهی شخصی دیگر را مینویسد. این نوع زندگینامهها از زاویهی دید سوم شخص نوشته میشوند.
دستهی دوم خودزندگینامهها هستند. این نوع زندگینامهها توسط خود فرد و معمولا در سالهای پایانی عمرش نوشته میشوند. زاویهی دید نگارش خودزندگینامه اول شخص است.
دستهی سوم Memoir است که شاید بتوان معادل سرگذشتنامه را برایش استفاده کرد (نمیدانم این معادل چقدر دقیق است). سرگذشتنامهها مانند خودزندگینامهها توسط خود فرد نوشته میشوند و زاویهی دید اول شخص دارند، اما تفاوتی جزئی با خودزندگینامه دارند. معمولا افراد خودزندگینامه را با نوشتن شرح سرگذشت کودکیشان شروع میکنند و دقیق و مرتب مراحل رشد و موفقیتها و شکستهایشان را مینویسند. اما در سرگذشتنامه نویسنده روی موضوعی خاص تمرکز دارد و از اتفاقاتی مینویسد که بر آن موضوع اثرگذار بوده یا مرتبط باشد. الزامی هم به توالی اتفاقات ندارد. مثل همین کتاب مثبت که پیج راول آن را حول بیماریاش و ماجرای مربوط به آن نوشته. خودزندگینامه از نظر تاریخی دقیقتر است و سرگذشتنامه از نظر احساسی. ضمن اینکه سرگذشتنامه نسبت به ساختار سنتی خودزندگینامه انعطافپذیری بیشتری دارد.
از کجا بخریم / دانلود کنیم؟
- مثبت – اثر پیج راول و الی بنجامین – ترجمهی فاطمه عرفانی و فرخنده ملکیفر: خرید از فروشگاه نشر اطراف – خرید نسخهی الکترونیکی از طاقچه – صفحهی این نسخه در گودریدز
- Positive : surviving my bullies, finding hope, and living to change the world : a memoir: دانلود نسخهی Epub از سایت b-ok – صفحهی این نسخه در گودریدز
توصیههای طفرهزن برای خواندن کتاب
- در اواسط کتاب، پیج با شخصی به نام لوئیس آشنا میشود که بقیه با او بدرفتاری دارند چون فکر میکنند «با بقیه متفاوت است» و پیج نیز میگوید که همه فکر میکنند «مشکل اخلاقی دارد.» خب، همانطور که احتمالا حین خواندن کتاب حدس خواهید زد، منظور از این جملات که ناشر برای کسب مجوز مجبور به تغییرات اینچنینی شده، همجنسگرا بودن است.
- نشر اطراف ویدیوی سخنرانی کوتاه پیج راول در تد جوانان را زیرنویس کرده که از کانال آپاراتشان (اینجا) میتوانید مشاهده کنید. البته توصیه میکنم بعد از خواندن کتاب ویدیو را ببینید.
- در انتهای کتاب زبان اصلی -یا حداقل نسخهای که من دارم- اطلاعات و آمار مختلف و مفیدی راجع به اچآیوی، ایدز و قلدربازی بچهمدرسهایها آورده شده که متاسفانه در نسخهی فارسی اثری از آن دیده نمیشود. خوب بود اگر این بخش نیز ترجمه میشد، چون هم خلاصه است و هم مفید.
تکهای از متن
شنیدهاید که میگویند هر پیشامد دلیلی دارد؟ من به این حرف اعتقاد دارم. بهترین موهبتها یکدفعه نازل میشوند، بی هیچ توضیحی. اتفاقی به نظر میرسند. معمولا حتی هیچ شباهتی هم به موهبت ندارند. اما شما میپذیریدشان، چون چیزهایی هستند که انگار قرار بوده جلوی پای شما سبز شوند. بخت خودتان را امتحان میکنید. بعد، چند سال دیگر، وقتی مسیر قدمهایی را که برداشتهاید دنبال میکنید میفهمید که همین اتفاق یک موهبت بوده، که این لحظه سرنوشتساز بوده، چیزی که همه چیز را تغییر داده. و آن موقع اصلا این را نمیدانستید.
همیشه قصههای جا ماندن از قطار را میشنوید. اولش ناراحتکننده است اما طرف بعدش متوجه میشود که کیف پولش را داخل ماشین پارکینگ جا گذاشته بوده و چراغها را هم خاموش نکرده. یا از این هم بهتر: همانطور که منتظر قطار بعدی است، سر صحبت را با غریبهای باز میکند. پنجاه سال بعد زوجی دارید که میخواهند پنجاهمین سالگرد آشناییشان را جشن بگیرند. سه تا بچه. هشت تا نوه. چنین چیزهایی.
چقدر ریویوی عالی ای بود. مشتاق خوندنش شدم.
خوشحالم ^_^
خیلی عالی بود. علاقهمند شدم حتما بخونم.
منم این کتاب رو خوندم و هم لذت بردم، هم خیلی آگاه شدم. تا قبل خوندن این کتاب هیچ تصوری نداشتم که یه سری افراد چقدر نامهربونی میبینن.
ممنونم از معرفیش