یه زمانی میرسه که همهی ما مردیم. همهمون. یه زمانی میرسه که هیچ بنیبشری باقی نمونده که حتی یادش بیاد کسی وجود خارجی داشته یا گونهی بشر اصلا کاری کرده. کسی نمیمونه که ارسطو یا کلئوپاترا رو به یاد بیاره، چه برسه به تو. همهی کارهایی که کردیم و همهی چیزهایی که ساختیم و نوشتیم،… [ادامه مطلب]
دیروز دمنتور رسما فعالیتهاش رو متوقف کرد. البته این اولین باری نیست که این اتفاق میافته، اما احتمال خیلی زیاد آخرین بار باشه. چند سال پیش که این اتفاق افتاده بود، حس و حال مشابه و در عین حال متفاوتی داشتم. «ناراحتی» حس مشترک اون روز و امروز منه. با این حال جنس این ناراحتی… [ادامه مطلب]
از روزی که تصمیم به افتتاح اینجا گرفتم طرحها و برنامههای زیادی برایش داشتم که البته بخشی از آن تا به حال اجرایی شده و بخش عمدهی آن مطابق معمول بهعلت ذیق وقت هنوز به مرحلهی اجرایی نرسیده. همان روز اول که عنوان «طفرهزن» را برای سایت انتخاب کردم، شناسهی کاربری آن را در تلگرام… [ادامه مطلب]
رضا امیرخانی نویسندهای است که بیشتر به واسطهی کارهای داستانیاش، نظیر «منِ او»، شناخته میشود. با این حال به نظر من کارهای غیرداستانیاش از جنبههایی درخشانتر از آثار داستانیاش است. «نفحات نفت»، «داستان سیستان»، «نشت نشاء» و «جانستان کابلستان».
اخیرا جانستان کابلستان را خواندم که شرح مسافرت بیهوای او و خانوادهاش است به افغانستان در… [ادامه مطلب]