خداحافظ رئیس

امروز بعد از به صدا در آمدن سوت داور بازی آرسنال – هادرسفیلد، آرسن ونگر برای همیشه از سرمربی‌گری توپچی‌های لندن کنار می‌رود. اتفاقی که شاید بهتر بود زودتر از این‌ها بیفتد.

22 سال کم نیست. بهترین بازیکن‌های فوتبال هم نتوانسته‌اند تا این حد در باشگاهشان دوام بیاورند. اما وقتی بحث سرمربی می‌شود شاید تعداد افرادی که توانسته‌اند بیش از بیست سال روی نیمکت یک تیم بنشینند از انگشتان دست هم فراتر نرود. احتمالا اولین اسمی که به ذهنمان می‌رسد سر الکس فرگوسن است که 26 سال سرمربی شیاطین سرخ بود و الحق که سرمربی فوق‌العاده‌ای بود. اما حساب آرسن ونگر فرق می‌کند.

دهه‌ی اول حضور پیرمرد در تیم درخشان بود. سه قهرمانی در لیگ برتر، چهار قهرمانی در جام حذفی و چهار قهرمانی در کامیونیتی شیلد نشان‌دهنده‌ی یک کارنامه‌ی موفق است. به این موفقیت باید اضافه کرد که آرسنال با آرسن ونگر در فصل 2004 – 2003 توانست رکوردی خیره‌کننده از خود به جا بگذارد: قهرمانی در لیگ برتر انگلیس بدون قبول حتی یک شکست! پاداش تلاششان هم تک جامِ طلایی تاریخ فوتبال انگلیس بود. هرچند که بازیکنانِ زیردست پیرمرد فوق‌العاده بودند، اما ایده‌هایش هم ناب بودند. فوتبالی که آرسنال ارائه می‌داد چنان جذاب بود که هرکسی را مسحور خود می‌کرد.

قهرمانی آرسنال در لیگ برتر انگلیس - فصل 2004 - 2003

اما نقطه‌ی عطف مربی‌گری ونگر در آرسنال در فینال لیگ قهرمانان اروپای سال 2006 رقم خورد. در فرانسه و زادگاه پیرمرد قرار بود تاریخی‌ترین لحظه‌ی باشگاه رقم بخورد: قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا. با این حال دقیقه‌ی هجده ینس لمن دروازه‌بان تیم اخراج شد تا همه‌چیز برای طرفداران آرسنال ناامیدکننده شود. ده نفره شدن آن هم در دقایق ابتدایی بازی در مقابل بارسلونا چیزی نبود که بتوان به راحتی از آن جان سالم به در برد. اما کمپل دقیقه‌ی 37 گلی را برای آرسنال زد که شاید می‌شد در تاریخ باشگاه جاودانه شود. حالا ده نفره باید جلوی حملات بارسلونا ایستادگی می‌کردند. مقاومت تا دقیقه‌ی 76 جواب داد. فقط 14 دقیقه مانده بود، 14 دقیقه‌ی لعنتی، اما اتوئو گلی را زد که با گل چهار دقیقه‌ی بعد بلتی همراه شد و جام در عرض 4 دقیقه از دستان آرسنال بیرون آمد.

من باور دارم که سقوط ونگر از دقیقه‌ی هشتاد همان مسابقه آغاز شد. پایان عصر طلایی ونگر با آرسنال فرا رسیده بود، اما گویا پروفسور تمایلی به پذیرشش نداشت.

دوازده سال بعد به بدترین شکل ممکن گذشت. هیچ خبری از موفقیت در لیگ نبود. ستاره‌ها از تیم جدا شدند و بازیکن‌هایی متوسط جایشان را گرفتند. مصدومیت‌ها بیشتر و بیشتر شدند. 9 سال بدون کسب حتی یک جام سپری شد. عملکرد و بازی‌های آرسنال تک به تک فریاد می‌زدند که دوره‌ی ونگر سر آمده! اما به نظر نه خود ونگر و نه مسئولان باشگاه تمایلی به شنیدن نداشتند.

حالا بعد از 22 سال بالاخره ونگر راضی به جدایی شده، یا بهتر بگوییم مجبور به جدایی شده. بالاخره سران باشگاه طاقتشان طاق شد و با وجودی که هنوز یک سال با او قرارداد داشتند، عذرش را خواستند. که اگر به خودِ پیرمرد بود حالا حالاها خبری از رفتن نبود. که ما هواداران هنوز باید زجر می‌کشیدیم و از حریفان متلک می‌شنیدیم.

این روزها همه از موفقیت‌های ونگر می‌گویند. همان‌هایی که تا چند هفته‌ی پیش بدترین انتقادها را از او می‌کردند حالا در موردش به‌به‌ و چه‌چه‌ می‌کنند. در این هفته‌های پایانی باشگاه به دنبال برگزاری یک جشن خداحافظی باشکوه برای ونگر بود. در همه‌ی شبکه‌های اجتماعی هشتگ MerciArsène# را داغ کرده بودند. اما من یکی واقعا به این هشتگ باور نداشتم. منکر خدماتی که ونگر برای آرسنال کرد نیستم. منکر لحظات خوشی که برای هواداران به ارمغان آورد نیستم. نمی‌شود فعالیت‌های اقتصادی و بازیکن‌سازی‌هایش را که منجر به ساخت ورزشگاه امارات شد نادیده گرفت. اما نمی‌توان دوازده سال عملکرد فاجعه‌بار را ندید. نمی‌توان سلاخی کردن امید هواداران را ندید. نمی‌توان مسخره‌ی تیم‌های بزرگ اروپایی شدن را ندید.

ونگر مربی بدی نیست، اما عصرش در آرسنال به سر آمده بود. خیلی وقت پیش. همان زمانی که هشت گل از منچستر خورد. همان زمانی که هدفش از قهرمانی در لیگ به کسب سهمیه تنزل پیدا کرد. همان زمانی که از اوایل فصل روحیه‌ی جنگندگی برای قهرمانی را نمی‌شد در تیم دید. همان فصلی که بهترین فرصت برای قهرمانی دوباره در لیگ برتر بود و با وجود برتری در بازی‌های رو در رو، قهرمانی را دو دستی تقدیم لستر سیتی کرد. ونگر ده سال در آرسنال افتخارآفرینی کرد و در دوازده سال بعدی همه‌ی افتخاراتش را زیر پای خودش لگدمال کرد. پروفسور! بهتر بود زودتر از این‌ها به خودت بیایی و محترمانه‌تر بروی. هم در چشم هواداران عزیزتر بودی و هم به نفع باشگاهی بود که این‌قدر دوستش داری. بدترین اشتباهی که یک قهرمان می‌تواند مرتکب شود آن است که وقتی سقوطش را می‌بیند کناره نگیرد. بایستد و برای حفظ قدرتش بیش از حد پافشاری کند. سعی کند با ویرانه‌های یک خانه‌ی سوخته، خانه‌ای نو بسازد.

دوست داشتم آخرین مربی‌گری‌ات با آرسنال به جشن قهرمانی در لیگ اروپا ختم شود، اما این هم رفت کنار آرزوهای دیگرمان. آرسنال در دو بازی رفت و برگشت با اتلتیکو مادرید چکیده‌ای از بلایی بود که در این دوازده‌ سال تیم را نابود کرد. بدون هدف، بدون برنامه، بدون انگیزه. خداحافظ رئیس! هرچند که فکر نمی‌کنم تشکری به تو مدیون باشیم. دستاوردهایت را با در شیشه کردن خونمان تلافی کردی.

پی‌نوشت: نگرانی‌ام از این است که با یک انتخاب مربیِ اشتباه، دوران پسا ونگر از دوران خود ونگر هم افتضاح‌تر شود!