یه زمانی میرسه که همهی ما مردیم. همهمون. یه زمانی میرسه که هیچ بنیبشری باقی نمونده که حتی یادش بیاد کسی وجود خارجی داشته یا گونهی بشر اصلا کاری کرده. کسی نمیمونه که ارسطو یا کلئوپاترا رو به یاد بیاره، چه برسه به تو. همهی کارهایی که کردیم و همهی چیزهایی که ساختیم و نوشتیم، فکرها و کشفیاتمون همه فراموش میشن. هیچی باقی نمیمونه. شاید اون موقع زود برسه یا شایدم میلیونها سال طول بکشه، اما حتی اگه از مرگ خورشید هم نجات پیدا کنیم، نمیتونیم برای همیشه زنده بمونیم. قبل از اینکه موجودات ضمیر ناخودآگاه داشته باشن دنیا وجود داشته و بعد از اون هم ادامه پیدا میکنه و اگه این فراموشی ناگزیر نوع بشر ناراحتت میکنه، بهت پیشنهاد میکنم نادیدهاش بگیری. این کاریه که همه میکنن.
از کتاب خطای ستارگان بخت ما نوشتهی جان گرین، ترجمهی میلاد بابانژاد و الهه مرادی، نشر پیدایش (صفحهی گودریدز کتاب)